آنهایی که رفته اند همانطور که دارند یک غذای سر دستی درست میکنند تا تنهایی بخورند، فکر میکنند آنهایی که مانده اند الان دارند دور هم قورمه سبزی با برنج زعفرانی میخورند و جمعشان جمع است و میگویند و میخندند…
آنهایی که مانده اند در ایران همان طور که دارند یک غذای سر دستی درست میکنند فکر میکنند آنهایی که رفته اند الان دارند با دوستان جدیدشان گل میگویند و گل میشنوند و از آن غذاهایی میخورند که توی کتاب های آشپزی عکسش هست…
آنهایی که رفته اند فکر میکنند آنهایی که مانده اند همه اش با هم بیرونند. کافی شاپ، لواسان، بام تهران و درکه میروند .خرید میروند…با هم کیف دنیا را میکنند و آنها را که آن گوشه دنیا تک افتاده اند فراموش کرده اند…
آنهایی که مانده اند فکر میکنند آنهایی که رفته اند همه اش بار و دیسکو میروند و خیلی بهشان خوش میگذرد و آنها را که توی این جهنم گیر افتاده اند فراموش کرده اند…
آنهایی که رفته اند میفهمند که هیچ کدام از آن مشروب ها باب طبعشان نیست و دلشان میخواهد یک چای دم کرده حسابی بخورند…
آنهایی که مانده اند دلشان میخواهد یکبار هم که شده بروند یک مغازه ای که از سر تا تهش مشروب باشد که بتوانند هر چیزی را میخواهند انتخاب کنند…
آنهایی که رفته اند همانطور که توی صف اداره پلیس برای کارت اقامتشان ایستاده اند و میبینند که پلیس با باتوم خارجی ها را هل میدهد فکر میکنند که آن جهنمیکه تویش بودند حداقل کشور خودشان بود…
آنهایی که مانده اند همانطور که گشت ارشاد با باتوم دختر ها را سوار ماشین میکنند فکر میکنند که آنهایی که رفته اند الان مثل آدم های محترم میروند به یک اداره مرتب و کارت اقامتشان را تحویل میگیرند…
آنهایی که رفته اند ، پای اینترنت دنبال شبکه ۳ و فوتبال با گزارش عادل یا سریالهای ایرانی و اخبارهایی با کلام پارسی و ایرانی هستند…
آن هایی که مانده اند در حسرت دیدن کانالهای ماهواره بدون پارازیت کلافه میشوند و دائم پشت دیش هستند…
آنهایی که رفته اند میخواهند برگردند، آنهایی که مانده اند میخواهند بروند…
آنهایی که رفته اند به کشورشان با حسرت فکر میکنند،
آنهایی که مانده اند از آن طرف ، دنیایی رویایی میسازند…
اما هم آنهایی که رفته اند و هم آنهایی که مانده اند در یک چیز مشترکند:
آنهایی که رفته اند احساس تنهایی میکنند
آنهایی که مانده اند هم احساس تنهایی میکنند
آنها که میروند وطنفروش نیستند
آنهایی که میمانند عقب مانده نیستند
آنهایی که میروند، نمیروند آن طرف که مشروب بخورند
آنهایی که میمانند، نماندهاند که دینشان را حفظ کنند
همهی آنهایی که میروند سبز نیستند!
همه ی آنهایی که میمانند پرچم به دست ندارند!
آنهایی که میروند، یک ماه مانده به رفتنشان غمگین میشوند. یک هفته مانده میگریند و یک روز مانده به این فکر می کنند که ای کاش وطن جایی برای ماندن بود و آنهایی که میمانند، می مانند تا شاید وطن را جایی برای ماندن کنند…
سلام استاد
در مورد شهید چمران و دکتر حسابی و علامه طباطبایی که فرمودید.باید بگم که به نظر من مهم اینه که با توجه به زمانه ای که زندگی می کنی مهم ترین کاری که می تونی را انجام بدی.هر کدام از این بزرگانی که نام بردید همین کار را انجام دادند.شاید به نظر خیلی ها اگر شهید چمران قبول می کرد و می رفت در ناسا کار می کرد یک رویا و بهترین کار باشه.ولی راهی که شهید چمران انتخاب کرد نتیجه ماندگارتری داشت.این بزرگوار انسان سازی و جریان سازی را انتخاب کرد.که هنوز هم برای خیلی ها الگو است.
برای آشنایی با نوع نگاه این شهید بزرگوار پیشنهاد می کنم کتاب (خدا بود و دیگر هیچ نبود) را مطالعه کنید.
در مورد بندهایی که زحمت کشیدید و بیان کردید:
1-بله توصیه شده به سفر ولی به چه نیتی.نیت خیلی مهمه.به خاطر خدا.اگر جواب مثبته پس عالیه.
2-کاش مشخص می گفتید کجای صحبتم مورد نظر شما است.
توجه داشته باشید که صحبت من در مورد قسمتی از حرفتان است که فرمودید: “آدمای خیلی زیادی رو هم میشناسم که اونها هم ظاهرشون مثل من یه جورایی غربیه! ولی “اون سر دنیا”، توی دل امریکا و کانادا و انگلیس و … به همین حرفای من، حتی شدیدتر هم اعتقاد دارن و بخاطرش دارن میجنگن! خیلی هم مسلمونن، خیلی هم معتقدن، خیلی هم از خدا میترسن…”
به نظر من اینگونه افراد قسمت اعظم کاراشون دلشونه.خودشونه.اینکه بگیم فقط به خاطر خداست یا بگیم عاشق کشورشونند یک مقدار برای من غیر قابل قبوله.خیلی از این افرادی که رفتند می گند ما عاشق کشورمانیم.حداقل این را نگند.
وگرنه بدون توجه به حرف شما این افراد راهی که انتخاب کردند به غیر خودشون و خدا به هیچ کس دیگه ربط نداره.
همین افراد اگر نمی تونستند برند یا خود شما و یا من چقدر دوست داریم فردا که بچه دار شدیم و تو این کشور استادای خوبی باشند که به بچمون کمک کنند.اگر بودند روی زندگیه چند تن از هموطن های خودشون می تونستند تاثیر بگذارند.
3-در جواب این بند پیشنهاد می کنم آیاتی از قرآن را که خدا خطاب پیامبر(ص) در مورد افرادی که بهانه زندگیشان را می کنند تا به جنگ نرند را مطالعه کنید.
در کل به عنوان شاگردتان بی ادبی من را ببخشید.امیدوارم پیشنهاد من را بپذیرید .پیشنهاد می کنم برید ۳ سوره کافرون و عصر و تکاثر را با ترجمه و تفسیر کامل مطالع کنید.می تونید از فایل صوتی که در سایت برنامه (سمت خدا) که آقای میر باقری شنبه ها در طول چند ماه گذشته در مورد تفسیر این سوره ها صحبت کرده استفاده کنید.
آرزوی بهترین ها را دارم برای شما.برای هر کس که قلبش به عشق کشورش می زنه و حاضره همه چیزش را در راه خدا بده.
سلام.
خداوند متعال به هر کس به اندازه وسعش تکلیف میکنه… هیچ جای قرآن و احادیث ندیدم که خدمت به خلق به یک موقعیت جغرافیایی محدود بشه. خداوند متعال زمین رو با مرزبندی نیافریده، این آدمها هستند که خط کشی میکنند، یکطرفه قضاوت میکنند، و یکطرفه یکی رو خودخواه و دیگری را عاشق کشورش خطاب میکنند… متن بالا یکی از حرفهاش همینه که ملاک برتری انسانها موقعیت جغرافیایی شون نیست…
تا دلتون بخواد در همین کشور خودمون آدمهایی رو میشناسم که به اسم عشق به کشور و دهها حربه دیگه دارند نون رو به نرخ روز میخورند و بیشتر به خودخواهی خودشون فکر میکنند تا به مسایل دیگه. امثال شهید باکری ها و همت ها و چمران ها راه و مرامشون با امثال این جماعت خیلی فرق داره… اینجا امکانش نیست وگرنه در مورد فلسفه جنگ ۸ ساله ایران و عراق نگفته های بسیاری هست که اگر مطرح بشه دید خیلیها تغییر میکنه….
در خصوص مطالعه تفاسیر آقای میرباقری هم ممنونم از پیشنهادتون. بامیدخدا در اولین فرصت مطالعه میکنم.
پیروز باشید. تقوی
سلام استاد عزیز
به جرات میگم شما ارزشمند ترین انسانی هستید که تا حالا دیدم. خوشحالم که انسانهایی مثل شما وجوددارند .
من هم دوست دارم که برم ولی شاید دلیلش با همه فرق داشته باشه. اون هم به خاطر ناملایماتی که تجربه کردم.
توی اینجا متاسفانه دید خیلی ها عجیبه و به افراد براساس فکر و نحوه اندیشه ومسیر آرمانهاشون احترام گذاشته نمیشه و
خیلی وقتها مجبوری به خاطر چیزهایی که خودت انتخاب نکردی تاوان پس بدی و جوابگو باشی.
سلام. ممنون از لطف و بزرگواری شما ولی من خیلی کوچکتر از این صحبتها هستم…
…
بدون مرز و محدوده وطن یعنی همه دنیا /تصور کن تو میتونی بشی تعبیر این رویا
…
هیچی دیگه یه دفعه سیاوش بذاریم دوستان دانلود کنن 🙂
سلام استاد
شما برای من خیلی قابل احترامید.کاش قدر شما اراده فعالیت و تلاش داشتم.
متن شما و همچنین متن آقا حامد و همچنین متنی که در جواب آقا حامد نوشتید داغ دلم را تازه کرد.یک دنیا حرف دارم.
در جواب آقا حامد نوشتید خیلی از اینایی که رفتند دارای اعتقادات حتی شدیدتر از شما هستند.
من روی صحبتم با اونایی که رفتند و آنجا ماندند برای همیشه است.
استاد اعتقاد داشتند کافی نیست.
خیلی ها اعتقاد دارند و اعتقاداتشان به دردی نمی خوره.یکی مثل من که حاضر نیست به خودش سختی بده تا خوب درس بخونه و خوب کار بکنه تا بتونه مفید باشه با اینکه به خیلی چیزها اعتقاد دارد.
اونایی که رفتند و به هر دلیلی ماندند.ماندند و برای اونایی کار می کنند که از ریشه با اون چیزهایی ما بهش اعتقاد داریم مخالفند.
باسه چی موندند؟-باسه اینکه عاشق علمند ومی خواهند به رشد علم کمک کنند؟! –ماندند چون اینجا بهشون ارزش نمی گذاشتند و نمی تونستند که پیشرفت کنند؟! –رفتند چون اونجا درآمد و رفاه بیشتری دارند؟! …
تو همه ی اینا یک چیزی تو ذوق می زنه.یک منیت که به اعتقاداتشان پیروز شده!
نقطه مقابل دسته ای که رفتند و ماندند اون دسته ای هستند که اگر هم رفتند باز برگشتند و اگر هم تحویلشان نگرفتند با منافع کمتر دارند کار می کنند.اعتقاد داشتند تنها به درد نمی خوره.باید وجود این رو داشته باشی که به خاطر اعتقاداتت روی خودت پا بگذاری.
اون شهیدی که تازه ازدواج کرده بود به فکر منافعش نبود رفت و پای اعتقاداتش وایساد.
اون شهیدی که بچه داشت به این فکر نکرد اگه برم بچهام را کی بزرگ کنه.بی پدری چی کار کنند.
جونه فکر نکرد تازه اول جوونیمه کلی آرزو دارم.
شهدایی که با اعتقاد رفتند پا روی منافعشان گذاشتند در راه اعتقاداتشان برعکس اونایی که پا روی اعتقاداتشان گذاشتند و رفتند.
فکر این را نکردند اگر بمانند و بتونند به یک نفر کمک کنند ارزشش بیشتر از اینکه علم را توسعه بدند.این حرف من نیست گفته خود خداست که اگر یک نفر را نجات دادی انگار تمام دنیا را نجات دادی.
یک سری هم هستند موندند و در ظاهر خیلی هم علیه سلامند ولی به گفته خدا چون بی اعتقادند از کافر هم خطر ناکترند.به اینا می گند منافق.یک کارایی می کنند که دشمن هم این کارها را نمی کنه.
به نظر من اعتقاد و عمل بهش باید همراه هم باشند و هیچ کدام تنهایی بدرد نمی خورند.
خجالت می کشم فردا روزی قیامت بخواد خدا من را حتی یا شهید چمران مقایسه کنه
شرمنده طولانی شد.
سلام.
قبل از هر چیز این رو یادآوری میکنم که فراموش نکنید قلم علما به خون شهدا برتری داره. شاید کسانی مثل آقای چمران شخصیتی کاریزماتیک داشته باشند ولی خدماتی که اساتید و علمایی مثل دکتر حسابی و علامه طباطبایی کردند از نظر من بسیار ماندگارتر هست.
در مورد سایر مواردی هم که فرمودید باختصار مینویسم:
1- بعضی وقتها رفتن “واجب” هست اونقدر واجب که حتی در قرآن هم در مورد مهاجرت صحبتها شده و توصیه ها شده…
2- شما در قسمتهای زیادی از صحبتهاتون قضاوتهایی کردید که از نظر من یکطرفه هست و صرفا با توجه به دید خودتون انجام شده. هر وقت رفتید و پای درد و دل دختر و پسرهای نخبه ایرانی نشستید اونوقت شاید به چرایی رفتن این بچه ها پی ببرید. بچه هایی که از نظر من از باد هم بی سرزمینتر شدند….!
3- بنظر من بعضی جملات شما بلحاظ منطقی (علت و معلولی) قیاس مع الفارق هست و بنابراین قابل قبول نیست. اینکه فلان شهید همسر و فرزندش رو گذاشته و رفته حتی میتونه گناه باشه! مرجع قضاوت درستی و نادرستی کارهای ما انسانها فقط خداست…
سلام
واقعا عالی بود لذت بردیم سعی کنیم جایی که هستیم ازش بهترین استفاده رو ببریم وشاد باشیم 🙂
سلام. شاد و دانا 🙂
راستی لطفا کلاسهایی که غایب بودید رو ترم پاییز بیاید. من به موفقیت شما خیلی امیدوارم…
سلام استاد حالتون خوبه؟ امیدوارم هرجای این کره ی خاکی که هستید سلامت و شاد باشید. به امید روزی که همه ی دنیا پر از شادی و نشاط برای همه ی مردم جهان بشه، و اون روز حتما میاد با ظهور مهدی موعود(عج)
اول که این متن رو خوندم و تاریخش رو که دیدم فکر کردم که تا الان حتما تشریف بردید آمریکا،اما بعد که لیست کلاسهای امیرکبیر رو دیدم،متوجه شدم که نرفتید.آرزو میکنم که شرایط در کشورمون آنقدر خوب بشه که ما شاهد رفتن اساتید و نخبه هایی چون شما نباشیم.انشاالله چه در ایران و چه در خارج از ایران،همیشه موفق و سربلند باشید.
سلام. ممنون. آمین….
ای ساقی جان پر کن آن ساغر پیشین را
آن راهزن دل راآن راهبر دین را
زان می که ز دل خیزد با روح در آمیزد
مخمور کند جوشش هر چشم خدا بین را
خم هاست از آن باده خم هاست از این باده
تا نشکنی آن خم را هرگز نچشی این را
آن باده به جز یک دم دل را نکند بی غم
هرگز نکشد غم را هرگز نکند کین را
یک جرعه از این ساغر کار تو کند چون زر
جانم به فدا بادا این ساغر زرین را
************************************
امیدوارم به جای احساس تنهایی حس حضور(حس حضور خداوند) جایگزین شود.
با آرزوی توفیق الهی
مرسی از شعر بسیار زیبا و دعای زیباترتون 🙂
متقابلا من هم همین دعای زیبا رو برای شما میکنم….
وطنم ای شکوه پا بر جا
شرم بر من اگر حریم تو پیش چشمم شکسته شود
عالی بود
سلام استاد استاد بزرگوارم ، من هم سعادت دیدار شما رو نداشتم ولی از کتاب کنترلتون بسیار استفاده بردم. متنی که نوشتید خیلی تاثیر گذار بود. ماها همیشه عادت کردیم حرفامونو بخوریم و منتظر باشیم کس دیگه بیاد و حرف دلمون رو بزنه. منم فکر میکنم که درد همه ماها مشترک باشه.
منم به نوبه ی خودم روز معلم رو بهتون تبریک میگم امیدوارم همینطور فعال باشید و روزی بیاد که علم جایگاه خودش رو توو کشور دوباره پیدا کنه. ممنون از زحماتتون
سلام بشما دوست عزیزم.
خوشحالم که تونستم مفید باشم.
انشاالله که دعاتون مستجاب بشه… خیلی زود
پیروز باشید.
سلام استاد بعد از مدتها اومدن دیدم حرف از رفتنه خیلی ناراحت شدم ولی خب از اینکه شما همچین دیدگاههایی دارین خیلی خوشحال شدم هر جا که هستین حق یارتون.
سلام. من که نرفتم! ممنون از لطفتون که اینقدر با محبتید 🙂
با تشکر
زیبا بود
ممنونم. حقیقتیست بس تلخ …
این قسمت متن فوق العادس…
آنهایی که میروند، یک ماه مانده به رفتنشان غمگین میشوند. یک هفته مانده میگریند و یک روز مانده به این فکر می کنند که ای کاش وطن جایی برای ماندن بود.
و آنهایی که میمانند، می مانند تا شاید وطن را جایی برای ماندن کنند
استاد ممنون ازینک شمارتون رو در اختیارم گذاشتید ببخشید خواستم یه زمانی رو در طول شبانه روز بگید که من مزاحم وقتتون نشم شاید کلاس باشید … ساعت و روز !!! ممنون
سلام. ایمیل کردم.
روزت مبارک استاد به معنای واقعی شریف
ممنون از لطفتون. خیلی خوشحالم کردین 🙂
استاد اجازه هست این متن زیبا رو تو فیسبوک به اشتراک بزارم ؟؟ زیرشم مینویسم از طرف یکی از اساتید بزرگ و دلسوز
چرا که نه؟ خوشحال هم میشم.
سلام استاد روزت مبارک
تقدیم شما….
سلام. مرسی 🙂 ممنونم
فوق العاده بود استاد!
از نزدیک ندیدمتون ولی از نحوه ی نگارش کتاب کنترل( که خداست تو این زمینه) مطمِئن هستم خیلی دقیق و ظریف هستید!
این متن هم تاییدی بود به دید من!
واقع بینانه!
ولی یه نکته! من از دقت کردن به زندگی اونهایی که رفتن و روزی برگشتن به این نتیجه رسیدم که اون هایی که میرن ،میشن مرغ همسایه که غاز محسوب میشه!
پس برای بالاتر نشان دادن خودمون هم که شده، زهر رفتن رو باید بچشیم!
خیلی مخلصم!
سلام.
زنده باشید دوست عزیزم. انشاالله که چه اونهایی که رفتن و چه اونهایی که موندن موقع کار فقط منفعت شخصیشون رو نبننید و خدا رو ناظر به کارهاشون بدونند… سربلند و پیروز باشید
استاد اشک مارو در آوردی که…
ولی واقعا این هایی که گفتین صحت داره و به قولی:
بکوش عظمت در نگاه تو باشد نه در آنچه بدان می نگری
استاد گرامی
من شما را از نزدیک ندیده ام.فقط دورا دور از شما شناخت دارم و از هر کسی که شنیده ام از احساس مسوولیت(چیزی که متاسفانه در کشور ما روز به روز در حال کم شدن است)ومهربانی وتوجه(بیش از بسیاری از اساتید)بسیار شما در حل مشکلات دانش آموزان کلاسهای شماگفته است.مشکلاتی که گاهی با یک کلمه دست من نیست ونمیتونم میتوانستید بچه ها را از سرتان وا کنید ونکردید…………
بیشتر نوشته من حالت کلی داشت که به هیچ وجه به شخص شما برنمیگشت .
درباره آمریکا هم از بچه های کلاستون شنیدم که می گفتن شما قراره به دانشگاهی در امریکا برید که رنک تک رقمی داره وبورسیه گرفتین و………
من قصد ناراحت کردن شما را نداشتم.
وبقول گفتنی هیچ وقت با کفشهای شما راه نرفتم بهمین دلیل نمیتونم در مورد راه رفتنتون اظهار نظر کنم وهمانطور که گفتم بیشتر به مسایل کلی اشاره کردم.
به هر حال ازشما طلب حلالیت دارم
اگر حلال نکنید میام موسسه برای طلب حلالیت
سلام.
باور کنید من از صحبتهای خوب شما دوست عزیزم اصلا ناراحت نشدم. همونطور که خودم هم ابتدای صحبتم گفتم، من به بهانه پاسخ بشما دوست نازنینم فقط درد دلهام رو گفتم. کاش همه آدمها مثل شما دوست بزرگوارم، با اخلاق و با منش بودند. شما من رو حلال کنید اگر حرفی زدم که خدای نکرده بد بوده.
باز هم ممنون از حرفهای خیلی خوبتون.
با احترام، تقوی
سلام مهندس
متن منصفانه ای ست و عین واقعیته.ازش یه جایی استفاده کردم با اجازه تون البته….
سلام. خواهش میکنم، شما لطف دارید خانم مهندس. بازم تبریک میگم چاپ کتاب جدیدتون رو 🙂
سلام استاد
ان شاءالله هرجا که میروی سلامت وموفق باشی.
این جا هم جایی برای ماندن است ولی وقتی اکثر مردم نمیخواهند به ساده ترین قوانین مملکت (مثل قانون راهنمایی ورانندگی احترام بگذارند )ونقض آن را نوعی افتخار برای خود میدانند معلوم است که خیلی چیزها آنطور که باید باشد نیست.اما مگر در کشور دیگر همین آدمها جرات می کنند تخلف کنند چون به شدت با آنها برخورد می شود.
مثلا همین قوانین راهنمایی ورانندگی(که جزو ساده ترین قوانینی است کهدر هر کشور باید رعایت شود)اگر در ایران جریمه شوند از سرتا پای سیستم را فحش میدهند اگر در خارج از کشور همچین اتفاقی بیفتد لب به تحسین سیستم می گشایند واز دقت نظر و عمل به قانون و…………… می گویند.
حداقل کاش برای ادامه زندگی آمریکا نمیرفتین چون این کشور به واقع دشمنیشو با ایران وایرانی اثبات کرده وحتی بی تفاوتی دربرابر ظالم در حکم شریک شدن با ظالمه شاید بگید من کار علمی انجام میدم وبه سیاست کاری ندارم اما اینهمه تجهیزات پیشرفته از علم بوجود میان.علمی که به پشتوانه ثروت یهودیان صهیونیست در حال رشده.
همه اینا را گفتم چون شما آدم خوبی هستین وگرنه نه به خودم زحمت تایپ کردن میدادم نه به شما زحمت خواندن این مطلب.
این کشور برای ماندن واقعا به آدمایی احتیاج داره که عاشقش هستن چون فقط یه عاشق میتونه با همه سختیها ومشکلات پای عشقش بمونه افردی مثل شهید احمدی روشن شهریاری علی محمدی و بسیاری دیگر که گمنام هستندو ماندند تا ایران چند قدمی جلوتر بره وگرنه اینهمه ایرانی؟! خارج از کشور تو رشته های فنی داریم که اگر هر کدام یک واو به علم مملکت اضافه میکردن الان خیلی جلوتر بودیم.
سلام به شما دوست بسیار نازنینم. ممنونم که این همه برای من زمان گذاشتید. شاید حکمت نوشته های شما این باشه که چند کلمه از “درد دلم” رو بنویسم…
اول از همه اینکه من این متن رو برای خودم نگذاشتم. سر بعضی مسایل که گفتنش برام خیلی دشواره، خیلی خیلی خیلی خیلی! دلم برای خودم و برای “مردم کشورم” گرفته بود و بهمین خاطر این متن رو نوشتم (مطمئن هم باشید که عامل این دلگیری، بهیچوجه مسئله شخصی نیست). این رو هم بگم که واقعا نمیدونم شما چطور از نوشتههای بنده متوجه شدید که دارم از ایران میرم! اون هم به امریکا ! 🙂
حرفهای شما و فکرهای من شاید چندان هم متناقض نباشن. میدونید، همه ما دلمون میخواد ایرانمون رو بسازیم. بنظر شما من عاشق غرب یا غربیهام؟! فکر میکنید فقط به سود خودم فکر میکنم و مثل بعضیها “نون رو به نرخ روز” میخورم؟ مطمئن باشید اینطور نیست… منم مردم کشورم رو (با همه کمبودهایی که دارند و “دارم”) ، عاشقانه دوست دارم. اتفاقا متن بالا رو هم “دقیقا” بهمین خاطر نوشتم! یکبار دیگه بخونیدش… ولی لطفا کمی با حوصله تر!
در مورد شهدا هم که فرمودید، شاید من خیلی مومن نباشم و حتی ظاهرم هم هیچ شباهتی به آدمهای متدین و مومن امروزی نداشته باشه، ولی اتفاقا شهدا رو “خیلی” قبول دارم. خیییییییلیها !!! شاید شما دوست گلم ندونید ولی یکی از کتابهای بنده تقدیم شده به شهیدی به اسم “شهید مصطفی حاجیعلی لاریجانی”؛ شهیدی که ماجرای شهادتش شنیدنیه… تازه من که چیزی نیستم! آدمای خیلی زیادی رو هم میشناسم که اونها هم ظاهرشون مثل من یه جورایی غربیه! ولی “اون سر دنیا”، توی دل امریکا و کانادا و انگلیس و … به همین حرفای من، حتی شدیدتر هم اعتقاد دارن و بخاطرش دارن میجنگن! خیلی هم مسلمونن، خیلی هم معتقدن، خیلی هم از خدا میترسن…
در خصوص مسئله همکاری با ظالمین هم من باز با شما موافقم. ولی این مسئله خیلی جای بحث داره… مثلا گاهی وقتها فردی مثل انیشتین پیدا میشه که دانش استفاده از انرژی اتمی رو داره ولی حاضر نمیشه علمش رو در اختیار ظالمین قرار بده، و در مقابلش هم گاهی اساتیدی پیدا میشن که “بزرگترین افتخارشون” چاپ دهها مقاله در معتبرترین ژورنالهای بین المللیه در حالیکه مقالات این عزیزان، هیچ سودی به حال ملت خودشون که نداره هیچ، بعضا ضرر هم داره! حالا بنظر شما کدوم خدمت به ظالمه؟! بنظر شما استعمار یعنی چه؟! گاهی وقتا انقدر بما بعضی مسایل تلقین شده که در ضمیر ناخودآگاهمون اونها رو بدون فکر پذیرفتیم…
از اینکه این بحثها رو مطرح کردید ممنونم. به بهونه پاسخ بشما دوست بزرگوارم، تونستم “درد دلهام” رو بگم.
salam ostad gharar bood ke bad az eid khabari az soalati ke hazv mishavand dar konkor (makhsosan kontrol)ro elam konid.pas chi shod?
سلام. سازمان سنجش هنوز اعلام نکرده متاسفانه
انشاالله هر جا که هستید موفق و سربلند باشید :-*
ممنونم 🙂 بدعای خیر شما انشاالله…
استاد جسارتآ این یعنی دارید میرید…؟
مشکوک می زنید استادا!
آدم یعنی: آه + دم !!! من که از ثانیه بعدم هم خبر ندارم چطور میتونم با قاطعیت جواب این سوالتون رو بدم؟ 🙂
آی گفتی استاد، داغ دلم تازه شد